در کتاب نخستین نوشته شده است : ای پسر آدم! رایگان یاد ده؛ همان گونه که رایگان یاد گرفتی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
من از عشق تو بر راه نشینم - رقص با فرشته
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
من از عشق تو بر راه نشینم

ستاره و فرشته :: دوشنبه 85/11/23 ساعت 6:41 عصر

 .. نشکاف اینهمه قلبم را
کز سر عشق به جهد
میکنم انگشت سوال
بر تن افکارت
که چه کردی با خود ؟!
دشت سهمگین است
باد خشمگین است...
و تو هی بی پندار
دشت میپیمایی
بی آنکه بدانی هر روز
بر سر راه تو من بنشینم
که مبادا خاری
از سر بی سری ات
بر تنت بنشیند
و تو بر سینه من هر روز
دست خشم میکوبی
که من از عشق تو این راه روم
تو نمیفهمی..
...
.......
من از عشق تو بر راه نشینم
که تو بینم
نه که از ره دلتنگی خویش
راه پر پیچ و خم و خار به سویت گیرم
که من اینم که من آنم بیا
که شدم از غم هجرت هلاک
آه ه ه .. مُردم ، چه شدی؟!...
..که تو از جای برخیزی
هول هولان بر ره من ره گیری
بر خاک زنی خوک زنی
همه در فکر منو یاد منی
ره ترکستان گیری..
...
و من آنروز چه کنم؟
به کجا روی خوشی آورم؟
کز سر بی عقلی خویش..
از سر مهری که به بی مهری ماند
جان تو بر سر سختی اندازم..
و در اندیشه تو
و هلاک از بودن با تو
ره آنجا گیرم
که نه من باشم و تو..
تو نگویی آنروز
تو همانی که من بودی؟
پس چرا بر تن من درد زدی؟
پس چرا در ره ترکستانم
تو شدی همچو بدی خاموش
و نگفتی خاموش...
....
اگر از سر شوق خودم
بر گفته من نالانی..
تو بنال و برو،
من هیچ نگویم
که من آنجا نبرم یار عزیز
که همه دشمنت آنجا ببرد
اگر از خشم دلت داد زنی
که چرا بر ره تو سد گیرم
اگرم قلب من از دادت لرزت
وگرم قهر کنی با من هر روز
من از دلتنگی خویش و دل خویش
همه خون گیرم ،اما
از روز دگر باز

سر راهت گیرم
که تو نازی و عزیزی جانم
غم داد و غم قهر و همه دلتنگی خویش
بر جان گیرم ،اما
ره ترکستان هرگز!


نوشته های دیگران()

About Us!
من از عشق تو بر راه نشینم - رقص با فرشته
ستاره و فرشته
Link to Us!

من از عشق تو بر راه نشینم - رقص با فرشته

Hit
مجوع بازدیدها: 2457 بازدید

امروز: 1 بازدید

دیروز: 0 بازدید

Archive


زمستان 1385

Search



Submit mail